نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 استادیار حقوق عمومی، عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور.
2 دانشجو دکتری حقوق عمومی، دانشکده حقوق دانشگاه قم.
چکیده
گفتمان و نظریههای دولت ازجمله مباحث مهم حوزه حقوق عمومی است. دولتهای لیبرال و مشروطه مدرن فارغ از تفاوتهای نظری و بعضاً عملکردی بهعنوان یکی از نظریههای دولت در ذات و اساس خود دارای اشتراکاتی میباشند. ازجملة این مؤلفههای مشترک؛ آزادی، برابری و بیطرفی دولت است. تفاوت درک و فهم نظریهپردازان در ماهیت این مؤلفهها و ارتباط آنها با هم قابل توجیهترین دلیل شکلگیری انواع دولتهای لیبرال و مشروطه مدرن در قلمرو کلی این مؤلفهها است. این نوشتار که با روش توصیفی-تحلیلی نگاشته شده، حاکی از آن است که تفاوت مکاتب لیبرالیستی ریشه در نوع نگاه به مؤلفه «آزادی» و ارتباط آن با دیگر مؤلفهها دارد؛ بهطوریکه بر اساس اولویت کمیت و میزان برخورداری انسانهای بیشتر از آزادیهای بنیادین یا اولویت کیفیت برخورداری مردم از این آزادیها، مؤلفههای دیگر ازجمله برابری و بیطرفی دولت ماهیت و کارکرد متفاوتی پیدا میکنند. میتوان گفت شکلگیری دو مکتب لیبرالیسم کلاسیک و لیبرالیسم برابریخواه ناشی از همین امر است. جان رالز با بنا نهادن دو اصل عدالت؛ آزادی و ارزش آزادی را از هم متمایز کرد. ایشان صرف برخورداری از آزادی، بدون در نظر گرفتن کمیت و کیفیت برخورداری مردم از آزادی را رد میکند. رالز ارزش آزادی را به برخورداری برابر همه مردم از آن تعبیر کرد و نظرات او از مؤلفههای برابری و بیطرفی دولت در راستای حفظ ارزش آزادی و برخورداری میزان بیشتری از مردم از این آزادیها است.
تازه های تحقیق
یافتههای این پژوهش به شرح زیر است:
- مفاهیم دولت مشروطه و لیبرالیسم در قرن بیستم به هم گره خورده است. مبنا و بهانه تشکیل دولت مشروطه در ابتدا شکلگیری فقط حول محور محدودیت قدرت حاکم و سهیم کردن طبقه خاص از مردم بود. درحالیکه، مبنای دولت مشروطه در قرن بیستم، حفظ حقوق و آزادیهای بنیادین مردم بود. بهعبارتدیگر محدودیت قدرت حاکم بر مبنای احترام و برخورداری مردم از حقوق آزادیهای اساسی بوده است.
- مؤلفه مشترک همه مکاتب لیبرالیسم، برخورداری مردم از آزادیهای بنیادین است و مؤلفههای دیگر، ازجمله برابری و بیطرفی دولت علیرغم اجماع کلی بر روی کلیت این مفاهیم، همواره مورد مناقشه مکاتب مختلف بوده است. اختلاف دیدگاه و فهم متفاوت در باب مؤلفههای لیبرالیسم را میتوان در دو دسته کلی لیبرالیسم کلاسیک و لیبرالیسم برابریخواه تقسیم کرد.
3.کمیت و کیفیت برخورداری مردم از آزادیهای اساسی از دیگر مبناهای این تقسیمبندی است. لیبرالیسم کلاسیک با اولویت قرار دادن برخورداری مردم از آزادیهای اساسی بدون توجه به کمیت و کیفیت این برخورداری بهنوعی نسبت به برابری یا بیتفاوت بود و یا درنهایت قرائتی فراگیر نداشته است. برعکس مکاتب لیبرالیسم برابریخواه ضمن قائل بودن به برخورداری همه مردم از آزادیهای اساسی، کیفیت و کمیت این برخورداری را مهم ارزیابی میکنند. درواقع، برابری را البته نه در معنای مارکسیستی بلکه تضمینی برای برخورداری همه مردم از آزادیهای اساسی میدانند.
- در مورد بیطرفی دولت، مکتب لیبرالیسم کلاسیک قائل به بیطرفی حداقلی دولت است که این تلقی هم ریشه در عدم توجه این مکتب به کمیت و کیفیت برخورداری مردم از آزادیهای اساسی دارد. برعکس مکتب لیبرالیسم برابریخواه قائل به بیطرفی متعادل دولت است و از دیدگاه این مکتب خط قرمز بیطرفی دولت نقض حقوق و آزادیهای اساسی مردم است که در این راستا ممکن است خسارتی به مردم وارد شود. از یک نظر میتوان گفت که عدم توجه به کمیت و کیفیت برخورداری مردم از حقوق و آزادیهای بنیادین درنهایت به نقص و ورود خسارت منجر خواهد شد.
- برخورداری مردم از آزادیهای اساسی در متن نظرات رالز بهعنوان اصلیترین مؤلفه نظریه لیبرالیسم قابل برداشت است. بدین ترتیب قرائت رالز از محدودیت قدرت دولت بهعنوان مؤلفه اصلی دولت مشروطیت نه برای تقسیم حاکمیت بلکه برای محافظت از برخورداری مردم از آزادیهای اساسی است. بهنحویکه، در یک تقسیمبندی اولیه رالز قائل به دولت مشروطه بر مبنای حرمت آزادیهای اساسی مردم است.
- رالز کمیت و کیفیت برخورداری برابر مردم از آزادیهای اساسی را از طریق بنا نهادن دو اصل عدالت که حاوی اصل برابری فرصتها و اصل تفاوت میباشند، مورد توجه قرارداد و قرائت ایشان از دیگر مؤلفههای مکاتب لیبرالیسم ازجمله برابری و بیطرفی دولت در راستای تضمین برخورداری برابر مردم از آزادیهای اساسی است. این نظریه خاص رالز از لیبرالیسم هم متفاوت با نظرات لیبرالیسم کلاسیک و متفاوت با مکاتب مارکسیستی است زیرا اولی بهطورکلی مؤلفه برابری را در نظر نمیگیرد و دومی برابری را برای محافظت از آزادیهای اساسی برنمیگزیند. رالز با روشی خاص و بر مبنای اصول عدالت خود نوعی نابرابری را در درون دایره برابری افراد در برخورداری از آزادیهای اساسی به وجود آورده تا نشان دهد که آن نوع نابرابری در جامعه قابلپذیرش است که درنهایت منجر به نقض دایره برابری مردم در آزادیهای اساسی نشود. بهعبارتدیگر ایشان فقط آن نوع از نابرابری را قبول دارد که به برخورداری برابر مردم از آزادیهای اساسی کمک کند.
کلیدواژهها
عنوان مقاله [English]
A Comparative Study of the Theoretical Foundations of Liberal States and the Views of John Rawls
نویسندگان [English]
- Abdolsaeid Shojai 1
- ehsan movahedi pour 2
1 Assistant Professor of Public Law, Faculty Member at Payam-e Nour University, Iran.
2 PhD Student of Public Law, Faculty of Law of Qom University, Qom, Iran.
چکیده [English]
The discourse and theories of governance are among the important subjects in the field of public law. Liberal and constitutional states, despite their theoretical and sometimes functional differences, share certain common elements as theories of governance in their essence and foundation. Among these shared elements are freedom, equality, and impartiality of the state. The variations in the understanding and interpretation of these elements and their interrelationships are the most justifiable reasons for the emergence of different types of liberal and constitutional states within the broader scope of these elements. This descriptive-analytical article suggests that the differences in liberal schools of thought have their roots in the perception of the "freedom" element and its relationship with other elements. Depending on the prioritization of the quantity and extent of individuals' enjoyment of fundamental freedoms or the prioritization of the quality of people's enjoyment of these freedoms, other elements, such as equality and impartiality of the state, assume different natures and functions. The formation of classical liberalism and egalitarian liberalism can be attributed to this very matter. John Rawls distinguished freedom from the value of freedom by establishing two principles of justice. He rejected the mere enjoyment of freedom without considering the quantity and quality of people's enjoyment of it. Rawls interpreted the value of freedom as equal enjoyment of it by all individuals, and his views on the elements of equality and impartiality of the state aimed to uphold the value of freedom and enable a greater portion of the population to enjoy these freedoms.
کلیدواژهها [English]
- Liberalism
- Fundamental Freedoms
- Equality
- Impartiality of the State
- John Rawls